عروس درطبقه دوم کیک روبرویش دراز کشیده بود که چاقوی عشق و عسل یک قاچ بزرگ و پرخامه ازسینه اش بیرون کشید ناگهان سرخی خون گرم و جهنده داماد تمام سفیدی بخت را به رنگ بال‌های سفید مرغان دریایی درآورد همان مرغان دریایی که مسیر مهاجرتشان ازمیان غروب سرخ و بی پایان بندر می‌گذشت جنازه سرخ عروس و داماد و هزار مرغ کشته ی دریایی مانند قطرات غول آسای یک باران سرخ و شیرین ازاعماق خاک چندین دریای مرده در آنسوی غروب بی پایان بندر هزار جنگل بی درخت مثل هزار مهمان سربریده

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دانلود نرم افزار اندروید جدید کانون ارزیابی فرکتال هنر گاه نوشت های من Matt نشر و توزیع آثار حجت الاسلام آزادبخت دانلود آهنگ های امیرعباس گلاب خرید طرح لایه باز Elijah